-
آخرین پناه
یکشنبه 24 بهمن 1389 22:58
بنام آنکس که تا او نخواهد باد گیسوی شمشاد نجنباند و صباح پرده گل نشکفد میگویند : وقتی که انسان متولد میشود یک ستاره در عمق آسمان پدیدار میشود اما نازینم..!باورکن وقتی که من متولد شدم نه تنها ستاره ای پدیدار نشد بلکه چندین ستاره در عمق آسمان سوخت!!! عزیزم!! در این لحظه که همه چیزرا از دست داده و زندگی در نظرم تیره و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 دی 1389 15:55
نام و ننگ مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبــار آلــود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فراخواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگــــــ ر سایه ای ز امروزها دیروزهــــــــا دیدگانم همچو دالانهـــای تـــــار گونه هایم همچو مرمرهای سر د ناگهان خوابی...
-
مجنون لیلی...
پنجشنبه 22 مهر 1389 19:20
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پُر ز لیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 مهر 1389 23:07
شراب عشق تو سرمه چشمانم سلام... سلام به تو... سلام به زیبائی و عشق تو... سلام به عشقهای زلال برخواسته از سینه های پاک... سلام به محبت... سلام به دستهای گرم عاطفه و انتظارهای خوابیده در کنج چشمهای مستانه... سلام به سینه های گرمی که آسایش و آرامش رابه روشنائی روز در بستر پرورانیدند... آنگاه که بالین از دامن خیال بر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 مهر 1389 17:43
تو اهل دیار عشق هستی وقتی از تو میگویم هیچ کلامی را در استعاره نخواهی دید انگار باران دوشین بود که لبخند بر لبان گل شکوفه زد و من دیدم....... آه که یاد تو چه شیرین نشیند بر جان من.! وقتیکه از تو می گویم! منظور دل توئی... همین تو که اهل دیار عشق و مهربانی هستی..... از اینجا تا دورترین کرانه های جهان تمامی سرودها معنی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 مرداد 1389 13:04
مشق عشق روی هر برگ پاره بنویس عشق خط تیره ـ دوباره بنویس عشق عشق تنهایی تو با آه است قصه سقفهـــــــای کوتـ اه است عشق آمیزه گل و نور است سایه خوشه های انگــــور است دلی ازجنس باغ دارد عشق دامنی از گل ســـراغ دارد عشق عشق روئیدن شقایقهاست پاره ای از تن شقــایقهــــــاست عشق یعنی هنوز منتظــــرم باآهــــــی سینه سوز...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 مرداد 1389 22:27
من میمیرم! اما مرگ من مرگ زندگی من نیست. مرگ من انتقامی است که زندگی من از جهل کننده نام خود میگیرد! من میمیرم تا زندگی زیر دست و پای مرگ جان ندهد! مرگ من عصیان یک زندگی است که نمی خواهد بمیرد! زندگی من یک کاسه خون بود که بی دریغ زیر پای نامردان شکست! زندگی من پس مانده خاکستر آتش کاروان مرگ است. خاکستری که یک شب...
-
انتظار
یکشنبه 3 مرداد 1389 16:51
تمام کوچه پس کوچه های ذهنم را چراغانی میکنم و در انتظار تو ای آشنای سفر کرده ..! پشت پنجره گیسوانت خاطرات روزهای خوش با تو بودن را می بافم لحظه ها نثار تو باد ای شادی باغهای بهاران... ای بهار بیا و با التماس چشمان سبزت خطی بر شیشه غبار گرفته تنهائی بکش و آنرا در سکوت سرد زمستان بشکن..!!! نقش رخت را به یادگار کشیدم بار...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مرداد 1389 15:15
بنام آنکه میثاق را آفرید چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد آب اگر راکد بماند چهره اش افسرده میگردد در ملال آبگیرش غنچه لبخند میمیرد آهوان عشق ازآب گل آلودش نمی نوشند و مرغکان شوق در آیینه تارش نمیرقصند زندگی نیز همچون آب است...!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مرداد 1389 14:26
بال وپر بال و پر را حیف شد درآسمان گم کرده ام نه در آن با لا خودم را ناگهــان گم کرده ام گفتــه بـودم بغض سنگین گلــو را بشکنم بر لب غمگین خود شعری روان گم کرده ام تا شــود پر از تماشــای جنــون روبرو ــــــ چشم را در کوچه های عاشقان گم کرده ام پت پت فانـوس من مانــد و شب کنعــانیم ماند پیراهن به دستم بوی جان گم کرده...